بسم الله الرحمن الرحیم
( الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ).[1]
كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند .... بنام خداوند درهم کوبنده ستمگران و منافقان. درود بر شهیدان کربلای حسین(علیه السلام) سلام بر یاران با وفای حسین(علیه السلام) و سلام بر امام(قدس سره) امت ابراهیم(علیه السلام) زمان و حسین(علیه السلام) زمان و پیر جماران حامی مسلمین و مستضعفین جهان، درود بر یاران با وفای او. درود بر تمامی شهیدان گلگونکفن کربلای ایران سلام بر عاشورای حسین(علیه السلام) و سلام بر سنگرهای پرخون مرزهای ایران که توسط مزدوران بیگانه و جیره خوران شرق و غرب که از آستین صدام خائن به در آمده است. اینان که میخواهند این انقلاب اسلامی و نونهال ایران را ناتوان سازند، بدانند ملت ایران متکی به سلاح ایمان است به خاطر همین به شرق و غرب نه گفتند و به جمهوری اسلامی رأی آری دادهاند و تا پای رأی خود تا آخرین قطره خون ایستادگی خواهند کرد تا استعمار شرق و غرب را بجای خود بنشانند و به یاری الله و رهبری امام روحالله(قدس سره) بتشکن، این انقلاب را از مرزهای ایران به کشورهای دیگر مخصوصاً به کشورهای اسلامی صادر خواهند کرد. حتماً اگر بجای آب از زمین خون جاری شود صدام خائن و دیگر مزدوران کوچکتر از آن هستند که بتوانند جلوی این رهبر و ملت به خروش آمده مسلمان را بگیرند این نیروهای نظامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و این مردم ایران به یاریالله و رهبری روحالله(قدس سره) به صدام یزید و دیگر رژیمهای مزدور منطقه که با صدام خائن همکاری میکنند چنان درسی خواهند داد که بدانند یک من گندم چند من آرد است و به برادران و خواهران وصیت میکنم که مدیون خون شهیدان هستید اگر یک لحظه امام(قدس سره) و یاران با وفای او و رزمندگان جبهه جنگ را تنها و از یاد برید. خدمت پدر و مادر گرامیام: اولین سخنم با پدر زحمتکشم. شهادت میدهم که اشهد ان لا اله الا الله و اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ و اشْهَدُ انَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللّهِ سلام .... پدر عزیزم شما باید خوشحال باشید که پسرتان در راه خدا به درجه رفیع شهادت نائل گشته است امیدوارم که خدای تبارک و تعالی از گناهانم بگذرد و شهادت مرا قبول کند شاید خداوند تبارک و تعالی عمل ناچیز و بیارزش مرا قبول کند و من هم بتوانم در زمره شهدا قرار گیرم. پدرم شما باید چون کوه استوار باشید مبادا یکوقت برای من متأثر شوید پدرم شما باید افتخار کنید که پسر کوچکتان در جهاد فی سبیلالله به شهادت که رفیعترین و بزرگترین مقام است نائل گشته و به ملأ اعلا پیوسته (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ).[2] ما از آن خداییم و به سوی خدا میرویم و مالک اول من خداوند تبارک و تعالی است و هر چه او خواست ما راضی هستیم به رضای او. پدرم مبادا به حال من گریه کنی باید حسین(علیه السلام) وار چون کوه استوار باشی .... مگر حسین بن علی(علیهما السلام) در راه اسلام پایدار نماند مگر راه ما راه سیدالشهدا(علیه السلام) نیست مگر جان و خون نا قابل ما از حسین(علیه السلام) که در راه مکتبش ایثار کرد پر ارزشتر است؟ البته که نه دیگر چه غم و غصهای چه گریهای باید خوشحال باشید و جشن بگیرید از اینکه فرزند ناقابل شما در راه خدا کشته ... از تو پدر گرامی میخواهم که از گناهان من بگذری و مرا حلال کنی در خاتمه از شما میخواهم که از طرف من از کلیه اقوام و آشنایان و دوستان حلالیت بطلبی. دومین سخنم با مادر دردمندم. مادرم اگر چه جبران زحماتت برایم محال است ولی به خواست خدا و در سایه اسلام و رهبری امام(قدس سره) امت خمینی(قدس سره) بتشکن در جبهه نبرد حق علیه باطل به شهادت برسم که مدال شهادت من بر سینه شما نشانی از قدر و تشکر باشد و از شما میخواهم مبادا برای من ماتم بگیری و سیاه بپوشی که این مرا سخت میآزارد شاد باش و شادمان زی و لباس شادی بپوش که من در راه خدا و اسلام و قرآن و امام(قدس سره) جان دادم و زنده شدم و زندگی جاوید یافتم ..... دین من مادر دین اسلام است راه من مادر راه قرآن است ای جانان میروم مادر خداحافظ ... سوم سخنم با برادر. پس از عرض سلام از شما میخواهم که خود و تمام اقوام من را حلال نمائید اگر از من ناراحتی دیدهای گذشت کن و به بزرگواری خودت مرا ببخشی از شما برادر عزیزم میخواهم که لباس و سلاح مرا برداری و سنگر مرا خالی نگذاری تا بعد از شهادت من که اگر لیاقت آن را داشتم راه من که همانا راه حسین(علیه السلام) و راه یاری دین خدا است ادامه بدهی من از تو برادر گرامیم خواهش میکنم از روحانیت مبارز...... تا میتوانی پشتیانی کن. گروههای وابسته به شرق و غرب از روحانیت میترسند. همیشه گوش به زنگ و آماده در اجرای اوامر امام امت خمینی(قدس سره) بتشکن باش. و هر وقت دلت گرفته و غمگین بودی به مزار شهدا برو که آنجا صدها شهید پاسدار و بسیج و ارتشی در آنجا آرمیدهاند آنوقت درد خود را فراموش خواهی کرد و برادر گرامی از تو خواهش میکنم که اگر جنازهام به دست شما نرسید حتماً بر سر قبر دیگر شهیدان برو آنها را با من هیچ فرق نگذار که من ناراحت میشوم برادرم راه خدا بهترین و برترین راههاست پوینده و کوشنده در این راه باش و امیدوارم که در این راه به پیروزی نهایی برسی، انشاءالله چهارم سخنم با خواهرانم: مسئولیت و مأموریت شما از هماکنون آغاز میگردد امام(قدس سره) عزیز را نیز به شما و تمامی خواهران متعهد و مسلمان میسپارم همانا او مسئولیت انبیا را بدوش میکشد مبادا او را تنها بگذارید دیگر باید از این لحظه حرکت شما جهت زینبی(علیها السلام) پیدا کند از شما میخواهم پیامم را که همانا(خدا - قرآن - خمینی(قدس سره)) (ولایت) است زینب(علیها السلام) گونه به گوش تمامی جهانیان برسانید و تنها چیزی که میتوانم به شما اهدا کنم شرف - عفت - حجاب است. مرا ببخشید و حلال کنید. به امید پیروزی رزمندگان اسلام.
برادر کوچک شما ابراهیم گازرانی 1 - مقداری بدهکاری و طلب دارم که هر طوری میخواهید انجام دهید. 2 - مقداری کتاب و وسایل دارم که به کتابخانه سپاه بدهید. 3 – هر کس که از من طلب دارد به پدرم مراجعه کند و پدرم از حقوقم بپردازد. 4 - یک سال نماز قضا دارم لطفاً بدهید برایم بخوانند. 5 - از برادران تعاون سپاه تقاضا دارم کفنم را با آرم جمهوری اسلامی و آرم سپاه بپوشانند. 6 - از برادران سپاه تقاضا دارم که بعد از شهادت من شب اول جمعه بروند منزل ما و دعای کمیل و دعای توسل برقرار کنند. در پایان خواندن وصیتنامه 10 مرتبه با صدای بلند و کوبنده شعار بدهید. خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار از عمر ما بکاه بر عمر رهبر افزا. به قول شهید آیت الله غفاری: تنها کسی که میتواند ایران را نجات دهد امام خمینی(قدس سره) است پس او یعنی امام خمینی(قدس سره) را تنها نگذارید. در مجلس ختمم حتماً نوار شهیدم من شهیدم من را بگذارید. برقرار باد جمهوری اسلامی ایران در سراسر گیتی به رهبری امام خمینی(قدس سره).
بنده کوچک خدا ابراهیم گازرانی - 20/1/62.
1. سوره توبه، 20.
1. سوره بقره، 156.
شهید ابراهیم گازرانی، در یکم شهریورماه سال 1340 در خانوادهای مذهبی در شهر اراک متولد شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را با موفقیت به اتمام رسانید و وارد دبیرستان شد و این دوره را تا سال سوم متوسطه ادامه داد و پس از آن در حرفه پیرایشگری مشغول به کار شد. با شروع انقلاب در راهپیماییها و تظاهرات مبارزه با رژیم ستمشاهی را آغاز کرد.
هنگامی که انقلاب به پیروزی رسید به عضویت بسیج درآمد. بعد از مدتی به عضویت سپاه درآمد. با شروع جنگ جهت مقابله با دشمنان اسلام راهی جبهه شد و در عملیاتهای محرم - والفجر 4 - خیبر شرکت نمود. او به اسلام و امام(قدس سره) و انقلاب علاقه خاصی داشت و سرانجام در عملیات خیبر بود که در راه دفاع از میهن اسلامی در هشتم فروردینماه سال 1363 هنگامی که در گردان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) به عنوان مسئول تسلیحات خدمت میکرد به همسنگران شهیدش پیوست. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.